صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:
و در حقّ من ظلم کرده و ارثیه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند،
- ۰ نظر
- ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۴۳
کینه ز حمیراء برایم شده آیین
چون بغض، بود مایه ی کامل شدن دین
پس لحظه به لحظه بگو ای شیعه ی مخلص
بر عایشه ی فاسده ی فاسقه نفرین
عمربن خطاب خلیفه یا شاه…؟
عمربن خطاب که روزهایی از زندگیش شتر چران بود دلال خر شتر واستر بود و هیزم برگ درخت جمع می کرد وبا اون وضعیت خجالت آور نسب و . . . دوران جاهلیت وبعد …
وناگاه
خودرا در منصب حکومت می دید ، که هر کاری دلش می خواست می کرد هر کس را که
می خواست میزد حتی دختر رسول خدا را و از هر کاری که خوشایدش نبود منع می
کرد ،در یک جمله همه از او وحشت داشتند،
او از نظر روانی از این تغییر شگفت زده بود ، لذا از افراد می پرسید آیا من پادشاه هستم یا خلیفه ؟…..
ما در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم خودتان قضاوت بفرمایید و …
ابن سعد می گوید :عمربن خطاب گفت: به
خدا قسم نمیدانم من خلیفه ام یا پادشاه ؟!اگر شاه هستم که امری بس مهم شگفت
است ، شخصی گفت: بین این دو فرق است
عمرپرسید فرق چیست ؟ او گفت :خلیفه جز
به حق از کسی چیزی نمی گیرد وجز راه حق صرف نمی کند ولی شاه بر مردم ستم می
کند به ناحق از این و آن می گیرد وبه ناحق به این و آن می بخشد عمر با
شنیدن این جواب سکوت کرد (۱)
ونیز نوشته اند روزی عمر از جناب سلمان فارسی پرسید:آیا من پادشاه هستم یا خلیفه ؟
سلمان
گفت: اگر از مملکت مسلمانان درهمی یا کمتر یا بیشتر بدست آوردی و آنرا در
غیر راه صحیحش صرف کردی تو شاه هستی نه خلیفه ،عمر از این سخن سلمان خجالت
کشید به فکر فرو رفت .(۲)
—————————————————–
اسناد:
۱)تاریخ الخلفا سیوطی ص۱۴۰طبقات الکبری ج۳ص۳۰۶کنزل المال ج۱۲ص۵۶۷تاریخ عمربن خطاب ص۱۶۹
۲)تاریخ الامم والملوک طبری ج۵ ص۵۳ ۳۰۶کنزل المال ج۱۲ص۵۶۷ ش۳۵۷۷۷
عمربن خطاب کتک زدن خواهر ابوبکر
در پستهای قبلی اشاره کردیم به شجاعت عمر که زنهای عزادار کتک میزده در این پست هم مطلب جالبی که به خواهر ابوبکر هم رحم نکرده
هنگامى که ابوبکر مُرد، عائشه مجلس
عزادارى برپا کرد، عمر این خبر را شنید و زنان را از گریه و عزادارى نهى
کرد؛ اما آنان توجهى نکردند، به هشام بن ولید گفت: دختر ابوقحافه (خواهر
ابوبکر) را نزد من بیاور، هنگامى که آمد، چندین ضربه بر بدنش زد، زنانى که
عزادارى مىکردند، با شنیدن این خبر متفرق شدند.
ابن سعد در طبقاتش به سند صحیح از سعید بن مسیب نقل مىکند که گفت: هنگامى که ابوبکر از دنیا رفت، عائشه مجلس عزادارى برپا کرد، خبر به عمر رسید، آنان را از گریه و عزادارى منع کرد؛ ولى زنها نپذیرفتند. عمر به هشام بن ولید گفت: برو داخل خانه و امّفروه را بیرون بیاور!!! هنگامى که هشام وارد خانه شد، ضرباتى با تازیانه بر بدن امّفروه نواخت که بقیه زنها گریختند. اسحاق بن راهویه به شکل دیگرى این قصه را نقل کرده است و در آخرش مىگوید: زنان را یکى پس از دیگرى از خانه ابوبکر بیرون مىآوردند و عمر آنان را با تازیانه مىزد.
جالب اینجاست که ابن جوزى پس از نقل این روایت، این گونه توجیه مىکند که چون عمر زورش به عایشه نمىرسید، خواهر ابوبکر را کتک زد!!!
——————————————————————-
الطبقات الکبرى، ج ۳، ص ۲۰۸
الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۶۷
فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۵، ص ۷۴
کشف المشکل(ابن الجوزی)کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ج ۱، ص ۵۹
ذات خدا به سردر جنت چنین نوشت:
اینجاست جای شیعه پاک و نکو سرشت
سنی سوال کرد که من اهل دوزخم؟
گفتم به او بیلاخ په نه په می روی بهشت
ما شیعیان همه، روحی به یک تنیم
دم جز ثنای فاتح خیبر نمی زنیم
"درب جنان اگر نگشایند به روی ما"
گوییم یا علی و در از جاش می کنیم
با شیعه آنکسی، که دمساز می شود
دارم یقین که محرم این راز می شود
"درب جنان اگر نگشایند به روی ما"
گوییم یا علی و درش باز می شود
شیعیان خواب بس است برخیزید
هجر ارباب بس است برخیزید
تابه کی دل به خسان باید داد
دل به دست دگران باید داد
یادمان رفته که عهدی هم است
یادمان رفته که مهدی(ع) هم است
یادمان رفته که او پشت در است
یادمان رفته که منتظر است
"اللهم عجل لولیک الفـــــــــــــــــــــــــرج"
ابوهریره می گوید :
در خدمت رسول خدا صلی اللله علیه واله بودیم که علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شد
پیامبر فرمودند :ای ابا هریره !آیا میدانی این کیست ؟
عرضه داشتم :آری ای رسول خدا !این علی بن ابیطالب علیهما السلام است .
پیامبر خدا فرمودند :
این است دریای موّاج، این است خورشید فروزان ،دست با سخاوت او بخشنده تر از فرات و قلب او وسیع تر از دنیا است .
پس هر که بغض و کینه ی او را دردل داشته باشد ،لعنت خدا بر او باد
بحارالانوار :ج27،ص227،ح29-کنزالفوائد «کراجکی»:62
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
مَن أخلَصَ لِلّهِ أربَعینَ صَباحا ظَهَرَت ینابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ.
هر کس چهل روز خود را براى خدا خالص کند چشمه هاى حکمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شود.
و همچنین امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
هر
که چهل روز، ایمانش را براى خدا خالص گرداند، خداوند، محبّت دنیا را از دل
او بیرون مى کند و بینشى به وى عطا مى کند که درد و درمان خویش را بداند و
حکمت را در دل او جاى دهد.
دراین جا ،
به تبیین چند ویژگی برجسته امیرمؤمنان از نگاه ابن ابیالحدید
میپردازیم: گرچه پرداختن به تمامی ابعاد و شخصیت آن حضرت، کتاب مفصلی
میطلبد:
1.سرچشمه فضایل: علی(ع) سرچشمه تمامی فضائل و کمالات انسانی
است. هر ویژگی وصفتی که یک انسان کامل را لازم است، حد اعلا آن در وجود
مقدس وصی و جانشین پیامبر اسلام(ص) هویدا است. ابن ابی الحدید در مقدمه شرح
نهج البلاغه مینویسد: "چه بگویم درباره بزرگمردی که هر فضیلت به او باز
میگردد و هرفرقه به او پایان میپذیرد و هر طایفه او را از خود میداند،
او سالار همه فضایل وسرچشمه آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصه آنها است، همه
فضیلتها را داراست و هرکس پس از او در هر فضیلتی، درخشش پیدا کرده است، از
او پرتو گرفته است و از او پیروی کرده و در راه اوگام نهاده است".۲